سلام .....
بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد
از آن که دلبر دمی به فکر ما نباشد
در این بهار ای صنم بیا و آشتی کن
که جنگ و کین با من حزین روا نباشد
صبحدم بلبل بر درخت گل به خنده میگفت
نازنینان را مهجبینان را وفا نباشد
اگر که با این دل حزین تو عهدُ بستی
حبیب من آخ با رقیب من چرا نشستی
چرا دلم را عزیز من از کینه خستی
بیا در برم از وفا یک شب ای مه نخشب
تازه کن عهدی «خدا» که برشکستی
بیا در برم از وفا یک شب ای مه نخشب
تازه کن عهدی «جانم» که برشکستی
زنده یاد " ملک الشعرای بهار "
نظرات شما عزیزان:
آسمون هفتم
ساعت15:38---24 تير 1390
سلام ..فرصت را غنیمت دانستم برای عرض ادب و خسته نباشید ...
:: برچسبها: ملک الشعرای بهار , شعر معاصر , بهار دلکش , " ه, م غروب " , دلبر , صنم , جنگ و کین , حزین , بلبل , خنده , نازنینان , مه جبینان , عهد , حبیبِ من , رقیب , عزیزِ من , کینه , وفا , مهِ نخشب , بیا در بَرَم , , ,